زن و سياست

نويسنده: مهدي مهريزي

گرايش ها و نگارش ها

مسئلهء مشاركت سياسى زنان, در كتاب هاى فقهى شيعه و اهل سنت كم تر مطرح و مورد گفت وگو بوده است.
در متون فقهى شيعه دركتاب القضاء1 و نيز در مسئلهءاجتهاد و تقليد2 ضمن بحث از شرايط قاضى و مجتهد, اشارتى بدان مى رفته است. در متون اهل سنت نيز دركتاب القضاء3 و نيزكتاب الامامه والاماره4 ضمن مباحث قضاوت و حكومت به اختصار از آن سخن رفته است. به جز اين دسته از كتاب ها, آثارديگرى نيز كه در اين زمينه عرضه شده باشد و با نگاه فقهى و دينى به تحليل مسئله پرداخته باشد, كم است. گروهى را گمان بر آن است كه در طرح اين گونه بحث ها ضرورتى نيست, ولى از آن جا كه اذهان جامعه بدان مشغول است و در محافل علمى به عنوان يك مسئله بدان نگريسته مى شود,جا دارد كه عالمان به تفصيل بدان بپردازند و حدود مسئله را با نگاه دينى روشن سازند. در اين مقاله برآنيم نخست گرايش هاى موجود در باب حضور سياسى زن را گزارش كرده و ادلهءهريك را به اجمال برشماريم, پس از آن نگارش هاى ويژهء اين موضوع را به اجمال معرفى كنيم.

يك: زن و سياست, گرايش ها

در ابتدا بايد تعريفى روشن از موضوع ارائه گردد و دانسته شود كه كدام مشاركت سياسى مورد منع يا جواز قرار گرفته است.
ـ حضور در تصميم گيرى هاى اجتماعى و سياسى از قبيل: مجلس شورا و شوراهاى ديگر ; ـ 1 تصدى منصب هاى مديريتى چون وزارت, رياست دولت و ...;
ـ شركت در انتخابات و برگزيدن افراد براى دوبخش فوق ; ـ حضور در تشكل ها و احزاب سياسى و....5
حال سخن در اين است كه حكم دينى مشاركت سياسى زنان در اين عرصه ها چيست؟ و در ميان انديشمندان مسلمان چند نظريه1 گرايش موجوداست؟
مى توان در يك نگاه كلى ديدگاه ها و گرايش ها را در سه راى خلاصه كرد, گرچه هر كدام در درون خود مى تواند تفاصيلى را جاى دهد.

الف - منع مطلق

يك ديدگاه اين است كه زن با توجه به ويژگى هاى روانى, فيزيكى و روحى نبايد در اين عرصه ها شركت جويد. خداوند عالم از زن چيز ديگر خواسته است و كمالش را نيز بايد در جاى ديگر بجويد اينان براين باورند كه:
سلامت و سعادت زن در اين است كه يا حامله باشد و يا بچه در زير پستان خود داشته باشد.6
در مجلس دوم(1329 ق) وقتى مسئلهء حق انتخاب زن در مجلس مطرح شد, برخى از شخصيت هاى سياسى, خطابه اى تند ايرادكرده و گفتند چرا كميسيون گفته: زنان حق انتخاب ندارند, اين بدان ماند كه گفته شود ديوانه ها حق انتخاب ندارند, علت آن است كه عنوان زنان چنين استعدادى ندارد.7
برخى نويسندگان عرب در پاسخ اين پرسش: هل للمراه حقوق سياسيه؟ آيا زن داراى حقوق سياسى است؟ نوشته اند:
ليس فى استطاعه المراه ان تصبح رجلا وقد قسمت الطبيعه المخلوقات الى ذكر و انثى, وحددت لكل نوع مكانه فى المجتمع واتجاهد فى الحياه ورسالته التى يجاهد فى سبيلها وليس من شك فى ان رساله المراه الاولى مملكتها 1المنزليه: تربى اطفالها وتهيئ عرشها, و تنظم اسباب سعادتها وان الحمايه الجسميه للرجل لن تنتقل الى المراه مهما سعت اليها فلم تترجل فى سلوكها و تطلا مالا يتفق وطبيعتها 8 در توان زنان نيست كه مرد شوند. طبيعت, موجودات را به ماده و نر تقسيم كرده و جايگاه هريك را در جامعه و زندگى مشخص كرده است. بدون شك وظيفهء نخست زن, خانهءاو است: فرزندان را تربيت مى كند و اسباب خوش بختى را فراهم مى سازد. حمايت جسمانى مرد به زن منتقل نمى شود, هر قدر برايش تلاش كند. زن نبايد درمشى و مرام, مردگونه شود و چيزى را كه با طبيعت او سازگار نيست, دنبال كند.
استدلال هايى را كه اين گروه بدان استناد جسته و قائل به منع شده اند, را مى توان اين گونه دسته بندى كرد:
1 ـ آيهء قواميت مردان بر زنان: ((الرجال قوامون على النساء, بما فضل الله بعضهم على بعض وبما انفقوا))9 مردان,سرپرست زنان اند, به دليل آن كه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و نيز به دليل آن كه از اموالشان خرج مى كنند.
كسانى كه به اين آيه استدلال كردند, دايرهء قواميت را فراتر از محيط خانواده گرفته و تمامى عرصه هاى زندگى را مستفاد از آيه دانسته اند.10
2ـ آيهء حليه:((او من ينشوا فى الحليه وهو فى الخصام غير مبين))11 آيا كسى را شريك خدا مى كنند كه در زر و زيور پرورش يافته و هنگام مجادله بيانش غير روشن است.
با اين توضيح كه زنان تمايل به زينت دارند و احساسات و عواطف در آنان غالب است, و سياست نيازمند تعقل و تفكر است.12
3ـ آيهء نشستن در خانه:((وقرن فى بيوتكن ولا تبرجن تبرج الجاهليه الاولى)) 13 و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاى خود را آشكار مكنيد. چنين استدلال مى كنند كه مشاركت سياسى زن با در خانه نشستن وى مغايرت دارد, و در اين آيه زنان مامور شده اند كه در خانه بنشينند.
به روايت هاى عديده اى در اين باب استدلال شده كه برخى آن را تا ده 14 و برخى تا هفده حديث15 رسانده اند. اين احاديث را مى توان در چهار نوع فهرست كرد:

احاديث

1ـمنع از امارات زنان چون: ((لن يفلح قوم ولوا امرهم امراه.))16 يا((ولا تولى المراه القضاء ولا تلى الاماره.))17 و يا حديث ((...فعند ذلك يكون السلطان بمشوره النساء واماره الصبيان.))18و((اموركم الى نساءكم فبطن الارض خير لكم من ظهرها.))19
2ـاحاديث منع از مشورت زنان چون:((اياكم و مشاوره النساء فان فيهن الضعف والوهن والعجز.))20 و يا ((واياك و مشاوره النساء فان رايهن الى افن.))21
3ـاحاديث نقص عقول زنان چون: ((فانهن ضعاف القوى والانفس والعقول))22و23
4ـاحاديث منع از اطاعت و تدبير زنان چون:((كل امرى تدبره امراه فهو ملعون.))24
يا((طاعه المراه ندامه.))25 و26
گفته شده فقيهان شيعه و اهل سنت اتفاق نظر دارند كه زن نمى تواند مناصب سياسى را احراز كند. اين اجماع در قضاوت نيز كه شعبه اى از رياست و ولايت مى باشد, ادعا شده است.27
چهارم: سيره ادعا شده كه سيرهء مستمره از زمان پيامبر و ائمه بر اين قائم است كه زنان عهده دار چنين مناصبى نبوده اند.28
شك در جواز مشاركت سياسى زن برابر است با عدم جواز, زيرا اصل اولى آن است كه كسى بر كسى ولايت نداشته باشد و دليلى كه اين اصل را از ميان بردارد در دست نيست, بنابراين همان اصل اولى حاكم خواهد بود.29
گاه گفته مى شود كه: از مذاق شريعت استفاده مى شود كه زن بايد در خانه بنشيند و به كارهاى بيرون از خانه نپردازد 30 و گاه حجاب زن را مانعى از حضور اجتماعى و سياسى او مى دانند و اين وظيفهء شرعى را ناسازگار با مشاركت هاى سياسى و اجتماعى مى دانند.31 و گاه نيز به ناتوانى او در جسم و روان استناد مى كنند.32
وابسته بودن خروج زن از منزل به اجازه و اذن شوهر نيز يكى ديگر از اين وجوه است, 33 چنان كه تمسك به عدم صلاحيت زن براى امامت جماعت از طريق اولويت وجهى ديگر است.34 اينها وجوهى است كه طرفداران منع مطلق بدان استناد جسته اند.

ب - جواز مطلق

در برابر راى سابق ـ كه از طرفداران فراوانى برخوردار است ـ گروهى قائل به جواز شده و هيچ گونه منعى در مشاركت سياسى زنان نمى بينند 35. اين دسته تمامى عرصه هاى مشاركت سياسى را براى زن روا دانسته اند. براى اثبات اين نظريه كافى است عالى ترين عرصهء مشاركت كه حاكميت است تثبيت شود, زيرا به اولويت ساير عرصه ها را نيز زن مى تواند حائز شود, از اين رو اين گروه تمام سعى شان بر آن است كه بتوانند حاكميت زن را به اثبات رسانده و دليل مخالفان را پاسخ گويند.
در اين جا ابتدا مرورى بر پاسخ اينان داشته و سپس ادلهءشان را فهرست خواهيم كرد.

ادله قرآنى

پاسخ اينان به ادلهء قرآنى اين است كه آيهء قواميت, به قرائن ذيل آيه و تعليل آن, مختص دايرهء زندگى خانوادگى است و از آن نمى توان حكمى فراتر اثبات كرد.
در تعليل, دو امر مطرح شده است: يكى ((بما فضل الله)) و ديگرى ((بماانفقوا)) و اين دو با هم علت قواميت قرار گرفته است. تعميم آيه, خلع آيه از تعليل و محتواى ذيل آن خواهدبود. چنان كه آيهء حليه, مفاد اعتقاد جامعهء جاهلى معنا كرده اند نه آن كه واقعيت و هويت زن از ديدگاه الهى چنان باشد.
هم چنين آيهء نشستن در خانه, ويژهء زنان پيامبراست وآيه با خطاب ((يانساءالنبى)) آغاز شده است.36

ادلهء روايى

در پاسخ به دستهء اول از احاديث, چند پاسخ ايراد شده است:
1ـ شهيد مطهرى پس از آن كه تصريح مى كند كه اين حديث را در مصادر شيعى نيافته,37 معتقداست ماهيت حكومت امروز با گذشته تفاوت دارد و نمى توان اين روايات را بر حكومت هاى امروزى تطبيق داد.
وضع حكومت امروز با حكومت هاى گذشته فرق دارد. شايستگى هايى كه امروز است با گذشته فرق دارد در گذشته حكومت ها استبدادى بود. همين كه حكومت را به دست يك كسى مى دادند, معنايش اين بود كه تمام مقدرات در اختيار اين است.38
هم چنين ايشان ادلهء منع صلاحيت را ارشادى دانسته است.39
برخى از انديشمندان اهل سنت نيز همين تفسير را براى اين گونه روايات برگزيده اند:
((اذا كانت المراه واليه فى اى حكومه ديموقراطيه فلاباس بها فان الوالى ليس فى الحقيقه واليا وانما هو ركن من اركان الشورى والوالى الحقيقى هو مجموعه اركان الشورى 40 در حكومت هاى دموكراسى منعى براى حاكميت زن نيست, زيرا زن ركنى از اركان شورااست و والى حقيقى, مجموعهء اركان شورا مى باشند.))
انديشمندانى ديگر نيز اين خرده را در دلالت اين حديث روا دانسته اند.41
2ـ برخى ديگر بر اين باورند كه اين حديث با عقل و نقل مغاير است 42 با نقل مغاير است زيرا قرآن كريم قصهء بلقيس و حكومت او را نقل كرده و بر آن نقدى نداشته است. و اما با عقل مغاير است, زيرا از يك سو هرجا زنان به حكومت نشسته اند خدمات ارزنده اى به بشر عرضه كرده اند, از بلقيس گرفته كه طراح و سازندهء سد مارب است و ميوه هايى در شهرهاى حكومتش بود كه در جملهء عالم نبود, تا ديگران.
من در باب آن چه بيهقى نقل كرده ترديد نمى كردم اگر به چشم در روزگار خودمان نمى ديدم كه زنانى مثل خانم گاندى, دختر نهرو, هفتصد ميليون آدم را اداره كرد, و مشتى فقير را كه از گرسنگى در كنار خيابان جان مى دادند, در اثر انقلاب سبز, به جايى رساند كه خود صادر كنندهء گندم شدند.43
و از سوى ديگر: آن اسوهء زمان و مصلح بزرگ آگاه تر و والاتر از آن بودكه حرفى بر زبان آورد كه نيمى از كل جمعيت عالم را ناخشنود و آزرده مى ساخت, در حالى كه خود, اسلام را مديون توجه اين طبقه از عالميان مى دانست.44
نسبت به ادلهء مشورت نيز جواب هاى عديده اى داده شده است: اين كه در برخى از اين احاديث تتمهء الا من جربت بكمال عقل وجود دارد و نيز رسول خدا در صلح حديبيه با ام سلمه مشورت كرد و نظر وى را راجح دانست,45 يااين كه در احاديث مشورت با مردان نيز تعبير مشورت با مرد عاقل آمده است و.46
در مورد روايات نقص عقل جواب هاى گوناگون ارائه شده, مانند اين كه ناظر به قضيهء جهل بود47 يا اين كه مراد عقل عملى ـكه سياست نيز از آن است ـنيست بلكه منظور عقل نظرى است48.
احتمالات ديگرى نيز در معناى اين روايت ها گفته شده 49, گرچه به نظر مى رسد ناظر به عقل تجربى اكتسابى است و به اوضاع و احوال جوامع بشرى مربوط است.
پاسخ دستهء چهارم ازاحاديث نيز در لابه لاى گفته هاى قبل نهفته است.

اجماع

در پاسخ گفته شده در فقه اماميه, مسئلهء رياست دولت و حاكميت مطرح نبوده تا بتوان دعواى توافق و اجماع نمود. آن چه ممكن است بر آن اجماع اقامه كرد, قضاوت است كه در آن جا نيز شرط ذكوريت و رجوليت قبل از شيخ طوسى مطرح نبوده است.50

اصل عملى

اصل عملى با اقامهء دليل قابل اجرا نيست و اينان مدعى اند ادله اى روشن بر تاييد نظر خويش اقامه مى كنند.

وجوه استحسان

اما مذاق شريعت امرى منضبط نيست و همهء عالمان دينى و فقيهان چنين استفاده اى از شريعت نداشته اند.51
چنان1 كه حجاب زن مسلمان را مانعى براى مشاركت سياسى وى نمى دانند. اينان معتقدند كه مشاركت سياسى و حضور اجتماعى زن آدابى دارد كه يكى از آن ها حجاب است.52
1ـ داستان ملكهء سبا: بلقيس كه در قرآن آمده و هيچ گونه طعن و انكارى بر آن نشده, شاهدى قوى است بر اين كه از ديدگاه اين كتاب آسمانى زن ـ1 اگر لايق باشد ـ مى تواند عهده دار منصب هاى بزرگ گردد. به ويژه كه قرآن او را فردى اهل نظر و مشورت و نيز حق طلا معرفى كرده كه وقتى نامهء سليمان به او رسيد با درايت به حل مشكل پرداخت و سپس ايمان آورد.53
2ـ1 بيعت زنان: زنان در عصر رسول خدا(ص) در مقاطعى چند با ايشان بيعت كردند54 و قرآن از آن ياد كرده 55 و در كتاب هاى سيره و تاريخ بخشى به برشمردن زنان بيعت كننده اختصاص يافته است.56 پس از رسول خدا نيز زنان با حضرت امير(ع) بيعت كردند.57
31هجرت زنان: هجرت يك عمل سياسى است نوعى مبارزهء اجتماعى با طاغوت و حكومت هاى ستم پيشه است. در تاريخ صدر اسلام در هجرت از مكه به حبشه زنان نيز شركت داشتند, چنا1كه در هجرت به مدينه نيز چنين بود 58. قرآن نيز بر هجرت زنان مومن صحه گذارده و آن را تاييد كرده است.59
4ـشركت زنان در جهاد: اين نيز يكى از ادلهء موافقان است60. در تاريخ جنگ هاى پيامبر زنان حضورى فعال داشتند.
5 - سيرهء بانوان بزرگ صدر اسلام چون ام سلمه, زهرا(س) زينب و برخى از همسران پيامبر(ص) گواهى است بر حضور جدى آنان در فعاليت هاى سياسى و اجتماعى.61
برخى مدعى شده اند در تاريخ ائمه نيز زنانى بزرگ به برخى منصب ها گماشته شدند مانند حضرت زينب, حكيمه خاتون و.62
در دوران پس از اسلام نيز برخى مدعى شده اند حاكمان زن وجود داشته و بر مسند شاهى نشسته اند.63

ج - نظريهء تفصيل

گروهى زن را براى منصب حاكميت صالح ندانسته اما تصدى و حضور وى را در ديگر مناصب و عرصه ها بدون مانع مى دانند.اخوان المسلمين بر اين راى تصريح كرده اند.64 در اين ميان بحثى است كه آيا رياست دولت هم مانند حاكميت است و زن مى تواند آن را تصدى كند يا خير؟ اخوان المسلمين بر تشابه اين دو منصب تاكيد ورزيدند.65
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز همين گونه مشى شده است 66, گرچه در تفسير واژهءرجال در اصل يكصد و پانزدهم قانون اساسى بحث هايى صورت گرفته است.67
مستند اين گروه, تلفيقى از ادله گروه اول و دوم است. از اين رو از تكرار آن صرف نظر مى شود:
در پايان اين بخش بايد اشاره كرد كه طرفداران مشاركت سياسى زنان به اصولى عقيده داشته و تعدى از آن را ناروا مى دانند:
1ـ وظيفهء مادرى براى زنان وظيفهء اول و اهم است, و رويكرد زن به ديگر امور پس از اين وظيفه است و نبايد بدان آسيب رساند. البته اين گروه عقيده دارند كه بسيارى از زنان در برهه اى طولانى از زندگى مى توانند به وظايف ديگر خود بپردازند 68
2ـ حضور سياسى و اجتماعى زنان مشروط به آدابى است كه دين معين كرده و در راس آن رعايت حريم عفاف و حجاب و محدود كردن جانب انوثت به خانه و زندگى است. عرصهء فعاليت اجتماعى و سياسى عرصهء بروز و ظهور انوثت, نيست,بلكه آفت آن است. البته در نزد ايشان حجاب مانع و دست و پاگير نيست به سخن ديگر, جمع ميان حجاب و اين چنين فعاليت ها ميسور و ممكن است.69
در اين جا اين گزارش را به پايان مى بريم و در انتظار تجزيه و تحليل و تعميق اين مسئله از سوى انديشمندان ايم.

دو: زن و سياست, نگارش ها

در اين جا معرفى اجمالى اى از كتاب ها ومقاله هايى كه ويژهء اين موضوع است, ارائه مى گردد. و در تنظيم, ترتيب الفبايى عناوين كتاب ها و مقاله ها منظور شده است.70

الف ـ كتاب ها

1ـ اثرالمراه السياسى والاجتماعى فى العصر العباسى الاول, رائده حسام الدين جارالله, جامعه القاهره, 1946م, پايان نامهء كارشناسى ارشد, عربى.
2ـ اهليه المراه لتولى السلطه, محمد مهدى شمس الدين, چاپ اول: موسسه المنار, قم, 168ص,عربى.
3- بيعه النساء للنبى1(ص), محمد على قطب, چاپ اول: مطبعه خالدبن وليد, دمشق, 1406ق ـ 1986م, 110ص,عربى.
4ـ تحريرالمراه فى عصرالرساله, عبدالحليم محمد ابوشقه, چاپ اول: دارالقلم, كويت, 1410ق ـ1990م, ج2و3, 461+223 ص, عربى.
5- الحريم السياسى النبى والنساء,فاطمه المونيسى, ترجمه عبدالهادى عباس, چاپ دوم: دارالحصاد, 1993م, 280ص عربى.
6- الحقوق السياسيه للمراه فى الاسلام, عبدالحميد الشورابى, منشاالمعارف, اسكندريه, 1987 م, 278ص, عربى.
7ـ الحقوق السياسيه للمراه فى الاسلام والفكر والتشريع المعاصر, محمدانس قاسم جعفر, دارالنهضه العربيه, قاهره, 1987, 160ص, عربى.
8- دراسات فى ولايه الفقيه, حسينعلى منتظرى, چاپ اول: المركز العالمى للدراسات الاسلاميه, قم, 1408, ج1, ص 334 ـ 361, عربى.
9ـ رساله بديعه فى تفسير آيه الرجال قوامون على النساء, سيد محمد حسين حسينى تهرانى, منشورات الحكمه, تهران, 151ص, عربى.
چاپ ديگرى از كتاب با اين مشخصه ها وجود دارد:
قضا و حكومه وجهادالمراه, دارالمحجه البيضاء, بيروت, 1993, 167ص, عربى.
اين كتاب به فارسى هم برگردانده شده است.
10ـ زن بر سرير قدرت, محمود طلوعى, چاپ دوم: انتشارات اسپرك, 1370, 397ص, فارسى.
11ـ زن و انتخابات, گروهى از نويسندگان, كتاب فروشى طباطبايى, قم, 1339, 145ص,
فارسى.
12ـ زن و پيامآورى, مرتضى فهيم كرمانى, چاپ اول: دفتر نشر فرهنگ اسلامى, تهران, 1371, 243ص, فارسى.
13ـ زنان مقتدر و نامآور جهان, مرى ال ديويس, ترجمهء بهروز محمودى بختيارى, چاپ اول: نشر آثار, 1375, 85, فارسى.
14ـ السلطانات المنسيات, فاطمه المونيسى, ترجمه: جميل معلى وعبدالهادى عباس, چاپ اول: دارالحصاد, دمشق,1994, 318ص, عربى.
15ـ عايشه والسياسه, سعيد الافغانى,چاپ اول: مطبعه لجنه التاليف الترجمه والنشر, القاهره, 1947م, عربى.
16ـ قضيه المراه المصريه السياسيه والجنسيه, نوال السعداوى, چاپ اول: دارالثقافه, قاهره, 1977م, 51 ص.
17ـ كتاب الحضاره الاسلاميه, احمدالكبيسى, موسسهآل البيت, عمان, 1407 ق 111986, ج2, ص11ـ66, عربى.
18ـ المراه بين واقعها و حقها فى الاجتماع السياسى الاسلامى, سيد محمد حسين فضل الله, چاپ اول: دارالثقلين, بيروت, 1415 ق - 1995 م, 108ص, عربى.
19ـ المراه فى السياسه والاجتماع, هاشم المدنى, دارالانصاف, بيروت, 1950م, 112ص, عربى.
20ـ المراه والحقوق السياسيه فى الاسلام, مجيد محمود ابوحجير, چاپ اول:
مكتبه الرشد, الرياض, 1417ق, 582, عربى.
21ـ المراه والسياسه فى صدرالاسلام, احمد الكبيسى, چاپ اول: مكتبه المكتبه, ابوظبى, 1980م, عربى.
22ـ المراه والعمل السياسى رويه اسلاميه, هبه رووف عزت, چاپ اول: المعهد العالمى للفكر الاسلامى, امريكا, 1416ق ـ 1995م, 311 ص , عربى.
23ـ نفوذالنساء فى الدول الاسلاميه فى العراق وفى مصر, وفاء محمد على, دارالفكر العربى, قاهره, 1986م, 137ص, عربى.

ب ـ مقاله ها

24ـ حق انتخاب زنان, شمس الدين امير علاتى, مجموعهء حقوقى, سال هفتم, ش2, ص49ـ54, فارسى.
25ـ حق راى زنان 1341ـ1358, مراد ثقفى, گفتگو, ش9, 1374,ص53 - 63, فارسى.
26ـ حقوق سياسى زن در ايران از بهمن 57 تا امروز, مهرانگيز كار, زنان, ش20, 1373,ص 18ـ 25, فارسى.
27ـ الحقوق الساسيه للمراه فى الاسلام, عبدالحميد الانصارى, حوليه كليه الشريعه والدراسات الاسلاميه, ش2, 1982م, ص293ـ347, عربى.
28ـ حكم الشريعه الاسلاميه فى اشتراك المراه فى الانتخاب للبارلمان, لجنه الفتوى بالجامع الازهر, مجله رساله الازهر, سال چهارم, ش3, 1371 ق, ص314ـ323, عربى.
29ـ حكم الشريعه الاسلاميه فى اشتراك المراه فى انتخاب للبرهان, مجله رساله الاسلام, سال چهارم, ش3, 1376ق, ص314, عربى.
30ـ زن و انتخابات در ايران, فاطمه سيام, آينده, سال سوم, ش10, 1324,ص 516 - 519, فارسى.
31ـ زن و جنبش انتخابات, مهرانگيز كار, آدينه, سال اول, ش105.
32- زن و زمامدارى, منير گرجى, بازنويسى زهرا امى, فرزانه, سال اول, ش1, ص9ـ32, فارسى.
33- زن وسياست, شهيد مرتضى مطهرى, پيام زن,سال اول, 1371, ش2, ص11 ش3, ص10 ش4, ص13 ش5, ص19 ش6, ص6.
34- زن بر مسند حكومت, جواد محدثى, پيام زن, سال اول, ش10, ص22ـ23.
35ـ نقش مشاركت سياسى در تواناسازى زنان, نسرين مصفا, سياست خارجى, سال هشتم, ش2, بهار 1373, ص 371ـ388 فارسى.
36- شرعيه قياده المراه للحكم فى الدول الاسلاميه, محمد رفيع عثمانى, مجله البحث الاسلامى, مجلهء سى و چهارم, ش2, 1409 ق, عربى.
37- ليس للمراه شرعا ان تمارس السياسه, مجله الازهر, مجلهء بيست و پنجم, جزء 4, 1373ق, عربى.
38- المراه فى المجتمع الاسلامى: حق المراه فى الولايات المتحده وفى الانتخابات, مجله العربى, ش144, 1970م, ص34, عربى.
39ـ المراه المصريه الرشيده وحق الانتخاب, ابوالوفاالمرغى, مجله الازهر, مجلهء بيست وهفتم, جزء 10, 1375ق, عربى.
40ـ المراه والامامه, نادره شنن, مجله المسلمون, ش2, 1384ق, ص134ـ143, عربى. 41ـ المراه و مناصب الدوله فى الاسلام, ابوالاعلى المودودى, مجلهء ترجمان القرآن, 1372ق, ص84 ـ 85, عربى.
42ـ الموقف من مشاركه المراه فى الانتخاب والتوشيح وتولى المناصب العامه, مجله النور, سال چهارم, ش40, عربى.
43ـ الوعى السياسى عندالمراه فى الاسلام, احمد عبيدالكبيسى, مجله آفاق ثقافيه, 1977ـ1978, ص57ـ77, عربى.
44ـ ولايه المراه, فكرى ياسين, مجله الازهر, مجلهء بيست1 يكم, جزء8, 1369ق, عربى.
45ـ هل للمراه حقوق سياسيه, محمد صابر عاشور, مجلهء الازهر, مجلهء بيست و هفتم, جزء 2, 1375ق, عربى.

پى نوشت ها:

1. ر.ك: الخلاف, ج3, ص311 الشرايع, ج4, ص67 جواهرالكلام, ج4, ص12و....
2 . ر.ك: التنقيح فى شرح العروه الوثقى, ج, ص224ـ225 مستمسك العروه الوثقى, ج, ص43.
3. ر.ك: المغنى, ج1, ص380 الفقه الاسلامى1ادله, ج6, ص765.
4. ر.ك: المحلى, ج9, ص359 الفقه على المذاهب الاربعه, ج5, ص416 الفقه الاسلامى و ادله, ج6, ص693و....
5.ر.ك: رساله بديعه فى تفسير آيه الرجال قوامون على النساء, زن و انتخابات, در اسات فى ولايه الفقيه, ج, ص335ـ361 اهليه المراه لتولى السلطه, ص59ـ147 تحريرالمراه فى عصرالرساله, ج3.
6.انوار ملكوت, ج1, ص178,(مشهد, انتشارات علامهء طباطبائى).
7.منصوره اتحاديه,زن در جامعهء قاجار, مجلهء كلك, ش 55-56, ص45.
8. 1هل للمراه حقوق سياسيه,مجله الازهر, مجلد 27, ش2,س1375ق, محمد صابر عاشور.
9. نساء(4) آيهء 34.
10. الميزان, ج4, ص343 دراسات فى ولايه الفقيه, ج, ص348.
11 . زخرف(143) آيهء 18.
12 . دراسات فى ولايه االفقيه, ج, ص252.
13 . احزاب(33) آيهء 33.
14 . اهليه المراه لتولى السلطه, ص79.
15 . دراسات فى ولايه الفقيه, ج, ص353.
16 . صحيح البخارى, ج3, ص90 سنن النبى, ج8, ص227 سنن الترمذى, ج3,ص360, ح2365 مسند احمد, ج5, ص38 النهايه, ج4, ص135 كنزالعمال, ج6, ص40, ح14763 تحف العقول, ص35.
17 . الخصال, ج2, ص585, ح12 من لايحضره الفقيه,ج4, ص363, ح821 وسائل الشيعه, ج20, ص212(آل البيت).
18 . نهج البلاغه, حكمت 102.
19 . تحف العقول, ص36 سنن الترمذى, ج3, ص361.
20 . الكافى, ج5, ص517, ح8 وسائل الشيعه, ج20, ص182(آل البيت).
21 . نهج البلاغه, نامه 31.
22 . الكافى, ج5, ص39 نهج البلاغه, نامه 14.
23 . نهج البلاغه, خطبه 80 سنن ابن ماجه, ج2, ص1326, ح4003.
24 . الكافى, ج5, ص518, ح10.
25 . همان, ص517, ح4 وسائل الشيعه, ج20, ص181(آل البيت).
26 . الكافى,ج5, ص518, ح19 من لايحضره الفقيه, ج3, ص299, ح1424.
27 . دراسات فى ولايه الفقيه, ج, ص339 - 340 اهليه المراه لتولى السلطه, ص121.
28 . مجلهء پيام زن, ش4, ص15ـ 16 مجله الازهر, مجلد 27, جزء2, مقالهء هل للمراه حقوق سياسيه.
29 . اهليه المراه لتولى السلطه, ص143.
30 . التنقيح فى شرح العروه الوثقى, ج, ص226.
31 . اهليه المراه لتولى السلطه, ص138.
32 . همان, ص131.
33 . همان, ص 138ـ139.
34 . دراسات فى ولايه الفقيه, ج1, ص361.
35 . ر.ك: المراه والعمل السياسى رويه اسلاميه, ص116ـ149 المراه بين واقعها و حقها فى الاجتماع السياسى الاسلامى اهليه المراه لتولى السلطه مجلهء پيام زن, ش4, ص12ـ14.
36. اهليه المراه لتولى السلطه, ص63ـ76 مجلهء پيام زن, ش4, ص14ـ15.
37 . اين روايت در برخى كتاب هاى حديثى شيعهآمده است: تحف العقول, ص35.
38 . مجلهء پيام زن, سال اول, ش6, ص17.
39 . همان, ش5, ص24.
40 . مجلهء البحث الاسلامى, ج34, ش3, مقالهءشرعيه قياده المراه للحكيم فى الدول الاسلاميه.
41 . ر.ك: اهليه المراه لتولى السلطه, ص83 ـ83.
42 . محمد ابراهيم باستانى پاريزى, جامع المقدمات, ج2, ص916.
43 . همان, ص911.
44 . همان, ص916.
45 . ابن اثير, الكامل فى التاريخ, ج2, ص205.
46 . اهليه المراه لتولى السلطه, ص96ـ98 محمد تقى جعفرى, ترجمه و تفسير نهج البلاغه, ج1, ص302.
47 . آيه الله جوادى آملى,زن در آينهء جلال و جمال, ص 342.
48 . محمد تقى جعفرى, ترجمه و تفسير نهج البلاغه, ج1, ص 291ـ299.
49 . زن در نهج البلاغه, ص111ـ136.
50. اهليه المراه لتولى السلطه, ص121ـ123 دراسات فى ولايه الفقيه, ج, ص339ـ341.
51 . مجلهء حوزه, ش4, ص17ـ18.
52 . تحريرالمراه فى عصرالرساله, ج3, ص13 به بعد; اهليه المراه لتولى السلطه, ص 138- 139.
53 . مجله البحث الاسلامى, مجلد 34, ش3, مقالهء شرعيه قياده المراه للحكم فى الدول الاسلاميه مجلهء فرزانه, ش 1, ص 9 مجلهء پيام زن, ش3, ص14 المراه والعمل السياسى رويه اسلاميه,ص 120.
54 . مجلهء پيام زن, ش3, ص12ـ13.
55 . ممتحنه(60) آيهء 12.
56 . ر.ك: محمد على قطب, بيعه النساء للنبى طبقات ابن سعد, ج8, ص 5 و ص222.
57 . مجلهء پيام زن, ش3, ص13ـ14.
58 . طبقات ابن سعد, ج8, ص276ـ313 تاريخ سياسى اسلام, ص143 الميزان, ج11, ص246 ميزان الحكمه, ج1, ص511ـ512 سفينه البحار, ج 1, ص118.
59 . ممتحنه(60) آيهء 10.
60 . المراه والعمل السياسى رويه اسلاميه, ص149ـ163.
61 . مجلهء پيام زن, ش3, ص15.
62 . زن و پيام آورى, ص 205ـ243.
63 . باستانى پاريزى, همان, ج2, ص960ـ961و ص972و ص993.
64 . مجلهء النور, ش40, مقالهءالمراه المسلمه فى المجتمع المسلم, سال 1415ق.
65 . مجلهء النور, ش40.
66 . قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران, اصل 115.
67 . مجلهء زنان, ش35, ص3و10.
68 . اهليه المراه لتولى السلطه, ج2, ص9.
69 . تحريرالمراه فى عصر الرساله, ج2, ص 79-103.
70 . در اين فهرست واره از اين منابع استفاده برده ام: مصادرالنظام الاسلامى, عبدالجبارالرفاعى, ج6, ص252ـ253 كتابشناسى فقه و زمان, محمد نورى, ص234ـ269 المراه بيلوغرافيا, فائق فضولى, ص 54
www.nezam.org